باران از من بی سببب رنجید و رفت / گریه را دید و بر من خندید و رفت
وقت رفتن دیگر از ماندن نگفت / قصه ناگفته ها را نشنید و رفت
تشنه بودم همچو دشتی پر عطش / مثل باران بر تنم بارید و رفت
گل فراوان بود از باغ من / غنچه ای نشکفته را برچید و رفت . . .
نظرات شما عزیزان:
Sara Hosseini
ساعت21:08---17 خرداد 1392
از این شعرت بیشتر خوشم اومد ...چون واقعا چه از لحاظ وزنی وچه از لحاظ احساسی بیار دلنشین بود پاسخ: مرسی از لطفت
نوشته شده توسط ابراهیم فاطمی در چهار شنبه 15 خرداد 1392برچسب:
,
ساعت 1:53 |
لینک ثابت |